Sunday, May 27, 2012

زن ِ سیاهپوست؛ سفید تن کرده با موهایی که بالای سرش بسته. پنجره ای روبروی پنجره آن زن ِ سیاهپوست - که منم؛نشسته بر لبه ی پنجره ی خودش، گوش می دهد به زنیکه  برایش میخواند: پای من خسته ازین رفتن بود

Tuesday, May 22, 2012

..حرفِ خالي زديمُ قافيه باختيم 

- Posted using BlogPress from my iPhone

Saturday, May 5, 2012



خوشبختی شاید همین باشه؛
همینکه توو ملافه های پیچ در پیچ ِ سفید، ببینی یه دست داره دنبال ِ دستای تو میگرده

Wednesday, May 2, 2012


غروب غم انگیز تر میشه - وقتیکه خورشید، توو پنجره ای غیر از پنجره ی اتاق ِ خودت غروب کنه