خسته میشم - از تمام ِ چیزایی که میخوان از اون چیزی که میخواستم باشم دورَم کنن - خیلی چیزهارو دیگه فقط باس نیگاه کرد و گفت - دیگه نمیشه حرف زد و گفت .. نه اینکه نشه حرف زد، میشه - ولی خسته که باشی..میفهمی دیگه چی میخوام بگم دیگه؟
Monday, April 29, 2013
Sunday, April 28, 2013
Tuesday, April 23, 2013
Friday, April 19, 2013
رو این کاناپهای که همین الانم من رووش دراز کشیدم دارم مینیویسم، یه پنجره مربع شکل کوچیکه که جلوش کتاب اینا گذاشتیم - من خیلی روزاخیلی از فکرامو با این منظره روبروم میکنم - بعد وقتی هم که الکی دراز میکشم برای خودمُ از این پنجره به اَبرا نیگا میکنم باز همه اون فکرا میاد سُراغم .. میخوام اینو بگم که خیلی بده که آدم خوب ُ بدش یکی بشه - باهم گِره بخوره
Thursday, April 18, 2013
Tuesday, April 16, 2013
Monday, April 15, 2013
Saturday, April 13, 2013
Tuesday, April 9, 2013
من، گاهی اوقات در لحظه انقد ناراحتم که میتونم بمیرم
و در همون لحظه هم میتونم انقدر خوشحال باشم تا باز بمیرم
نه که همینجور الکی - واس هر دوش هم دلیل دارم الحمدلا - اینجوری میشه که خنثی میشم
تا میام با یکیش بمیرم اون یکیش میاد این یکی رو
و در همون لحظه هم میتونم انقدر خوشحال باشم تا باز بمیرم
نه که همینجور الکی - واس هر دوش هم دلیل دارم الحمدلا - اینجوری میشه که خنثی میشم
تا میام با یکیش بمیرم اون یکیش میاد این یکی رو
خونثی میکنه
بعد نه میشه مُرد نه میشه ناراحت بود نه میشه خوشحال
بعد نه میشه مُرد نه میشه ناراحت بود نه میشه خوشحال
Greenfields - The Brothers Four +
Wednesday, April 3, 2013
نشستم تو استارباکس ِ دَم ِ بیبیسی تا ساعت دو بشه برم سر ِکارَم - گوگوش گذاشتم توو گوشم میگه: ای تو دلکوک ای خوشآهنگ ... هووم - داشتم سعی میکردم از رَگ ِ مُچ ِ دستم عکس بگیرم که گفت پیله بستن در دل ِ تو کار ِ پروانه شدن بود بعد خانومه ازم پرسید میتونم این صندلی رو بردارم؟ گفتم آره - بعد اون یکی دختره با بُلیز ِ چارخونه قرمزش پا شد رَد شد که بره بعد اصلا دیدم عکس گرفتن از همچین جای حساسی اصلا تو استارباکس ممکن نیست تمرکز باس داشته باشم.
Subscribe to:
Posts (Atom)